بر اساس آموزه های قرآنی، خلیفه الله خود به طور مستقیم و بی واسطه از خداوند تعلیم می گیرد. پس اگر کلام و سخنی است بی واسطه است به طوری که فرشته یا هر واسطه ای دیگر در آن دخالتی ندارد. البته کلام خدا، صوت و نداء نیست، بلکه فعل الهی است؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: «لَا بِصَوْتٍ یَقْرَعُ وَ لَا بِنِدَاءٍ یُسْمَعُ؛ نه صدا و صوتی است که بکوبد و نه ندایی که شنیده شود».(شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج13، ص82) بلکه به تعبیر قرآن: «کن فیکون» است(یس، آیه 82)
از آن جایی که نفی واسطه گری فرشته به معنای نفی واسطه گری هر چیز دیگری است، باید پذیرفت که خداوند بی واسطه با خلیفه خود سخن می گوید به طوری که حتی فرشتگان از آن آگاه و با خبر نمی شوند.
در داستان حضرت آدم(ع) خداوند همه اسما را بی واسطه به آن حضرت آموخت و تعلیم داد. از این روست که فرشتگان از آن با خبر نشدند؛ چه رسد که چیزی از آن بدانند و نسبت به آن علم پیدا کنند. این گونه است که خود اقرار می کنند در حدی می دانند که خداوند تعلیم داده است. البته از آیات 31 و 32 سوره بقره به دست می آید که آنان صلاحیت و یا توانایی و ظرفیت دست یابی به علوم اسمایی را نداشتند که ویژه حضرت آدم(ع) بود. از این روست که تنها در قالب انباء و خبر از آن آگاهی یافته اند نه در قالب علم و دانایی که در این گونه موارد دارایی نیز است؛ زیرا در تعلیم لدنی الهی علم تنها دانایی نیست، بلکه دارایی وجود آن کسی است که به وی آموزش و تعلیم داده می شود.
خلیفه الهی خود مستقیم و بی واسطه تعلیم می بیند چنان که خود بی واسطه تزکیه می شود(احزاب، آیه 33) پس از این دارایی در ذات است که می تواند به فرشتگان در قالب انباء و برای انسان های دیگر در قالب تعلیم و تزکیه آموزش دهد. به این معنا که خلیفه می تواند به عنوان متاله و خدایی شده در مقام مظهریت نام رب العالمین قرار گرفته و به ربوبیت و پرورش بپردازد و در جان آدمیان تصرف نماید و آنان را دارا به علم لدنی کند که خود دارای آن شده است. (بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)